سلام دنبال کننده ى شماره یک

سلام به تو که فقط یک عددى

به تو که معلوم نیستى. به تو که اینجایى اما نمى بینمت. 

میخواهم با تو گپ بزنم، با تو که ناشناسى و کاش ناشناس بمانى. که به محض شناخته شدن قضاوتت خواهم کرد و تو دیگر تا ابد از قضاوت و فکر من درباره خودت در امان نخواهى بود. 

دیروز مادربزرگم مهمان من بود. با آن دست هاى معصومش. دیروز آشپزى کردم . بگم بهت چیا پختم؟ سوپ، خورشت هویج (ماله تبریزی هاست و احتمالاً شما ندارین) خورشت قیمه و کشک بادمجون و خوراک کدو به همراه سالاد میوه و خوراکى هاى حاشیه اى اما مهم! مثل آجیل و شیرینى و میوه و نوشیدنى و اینا

همه این تلاش ها براى گفتن یک دوستت دارمِ ساده. 

براى گفتن یک "تو مهم هستى" از ته دل. براى رساندن مفهوم "به خدا به فکرتم"

جنگیدن ، مرگ را ساده تر میکند. همینطور زندگى را سبکتر. اما باید با تمام تلاش مبارزه کنى تا آسوده شوى. 

البته که اینها مانیفست کسیست که اضطراب دارد و هراس از مرگ. اینها تلاش هاى تدافعى کسى ست که دست و پا مى زند.  وگرنه که درستش پذیرش مرگ است و تمام. کسى که مرگ را مى پذیرد یک نوع غذا درست مى کند محبت گرم و آرامى مى کند و تمام. چرا مهمانى میدهم؟ براى اینکه تلاش کنم براى رساندن این پیغام که دوستت دارم و مى بینمت.

سال اول زندگیم را تمام قد سختى کشیدم. معناى سختى اى که کشیدم را هیچکس به جز خودم نمى فهمد. همان سال بود که آشپزى ام را قوى کردم . چرا؟ چون زنده بمانم. و از آنجایى که زنى هستم آذرى با مادرى که در خانه دارى هنرمندى ست واقعى، در تلاشم براى زنده ماندن تمام نکات کمالگرایانه را تلاش مى کردم تا رعایت کنم. و حاصلش این بود که هستم. حالا خوشحالم. به همان دلیل آسوده تر شدن بعد از جنگ.

چرا اینها را به تو مى گویم ؟ خودم هم نمیدانم این چه حماقتى ست که در انتشار وضعیت خصوصى ام مى کنم. براى من ارزشى ندارد اما دیگران به گونه اى از فضاى شخصیشان مراقبت مى کنند که انسان از انتشار فضاى شخصى اش مضطرب میشود.

اما خوبست که با هر دنبال کننده، یک قسمت از زندگى شخصى ام را بنویسم.فقط حوصله یک چیز را ندارم و آنهم مردانى اند که بعد از گپ زدن باهاشان، صمیمیت را نبود مى کنند و فضاى امن را مى شویند و با چشمانى تهى از چشم و لبریز از بیهودگى مزخرف مى گویند. خدایا راه اینجا را نشانشان مده که نه رمقى دارم نه توانى نه حوصله اى. کاش تو از آنها نباشى ، دنبال کننده ى شماره یک.

حوصله ام سر رفت. درد امانم را بریده. توان ادامه ندارم. مهربانیهایت پر سلسله دنبال کننده ى شماره یک.




عکس از بابا؛ انسانى که در اعماق قلبم خانه دارد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود بازي و برنامه اندرويد اعتياد مسجدیون اسپیس آی تی ناجی فایل فروشگاه اینترنتی تک شاپ Martin ترمه های رنگی مادربزرگ مداحی کلام وحی