نمیشه
نمى تونم
زنده موندن خیلى سخت شده
درد رهام نمى کنه
نوشتن هم تقلاى بیهوده ست براى زنده موندنم
من دیگه نمى نویسم ، نمى دونم تا کى. شاید بهم فشار اومد و برگشتم . شاید هم تونستم تحمل کنم.
فقط امیدوارم براى راه رفتنم روى بند توى ارتفاعات دعا کنید، یه ماهش گذشته و هشت ماهش مونده. آخ اگه بارون بزنه تنها همین راهه که جواب میده.
درباره این سایت